سعید جلیلی؛ سوپرمنی که مسبب تصویب ۶ قطعنامه علیه ایران شد
روز گذشته، سعید جلیلی به ستاد انتخابات کشور رفت و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شد. به رسم مألوف جریان او، همزمان عده ای از هوادارانش برای شلوغ کردن ماجرا، در اطراف وزارت کشور جمع شدند و شعارهایی دادند و دست نوشته هایی بالای بر سر بردند که دال مرکزی آنها این بود که جلیلی علیه پدر خوانده ها و به نفع درمانده ها به میدان آمده است!
به روایت عصر ایران، این شعار، یادآور همین انتخابات اخیر مجلس است که جریان تندروی اصولگرا در انتخابات درون اردوگاهی، با شعارهای مشابهی علیه طیف قالیباف وارد عمل شد و ماه ها قالیباف را نمادی از اشرافیگری و پدرخواندگی و امثال این مفاهیم معرفی کرد به طرفدارانش وعده داد که پاجوش ها ، علیه چنارها قیام می کنند و در مجلس تغییرات جدی رقم می زنند و جریان انقلاب را بر قالیباف غلبه می دهند و اِل می کنند و بِل می کنند و ...!
اما وقتی انتخابات تمام شد، به اصطلاح انقلابی ها پشت درهای بسته با همان قالیباف بستند و جلوی دوربین ها به هم و باهم لبخند زدند و او را به ریاست مجلس انتخاب کردند و اصلاً هم به روشان نیاوردند که ناسزایی نبود که در طول ماه های گذشته به او نگفته باشند؛ گو این که تمام هواداران شان در تمام این مدت، سر کار بودند!
حالا هم که هنوز طنین شعارهایشان در انتخابات مجلس در گوش ملت است، دوباره علیه پدرخوانده ها اعلام قیام کرده اند و یاد درمانده هایی افتاده اند که قرار است سوپرمن آنها به دادشان برسد؛ سوپرمنی که نتیجه سال های مذاکرات هسته ای اش، تصویب ۶ قطعنامه علیه ایران بود که ۵ تایشان تحریم های گسترده علیه ایران را رقم زد و مردم را به معنای واقعی درمانده کرد!
کیست که نداند همین ها که جلوی دوربین ها شعار مبارزه با پدرخوانده ها می دهند خودشان اصل پدرخوانده اند و پشت دوربین ها با دیگر پدرخوانده ها فالوده می خورند و کیست که در سال ۱۴۰۳، هنوز این شعارهای نخ نما شده را باور کند؟!
راستی مگر از مجلس ششم به بعد، همه مجالس و در ۱۹ سال گذشته ، ۱۱ سال - از جمله از سه سال قبل تا همین الان - دولت دست همین اصولگراها و جلیلی و دوستان او نبوده است؟ و بماند نهادهای دیگر قدرت که دائماً در دست آنهاست. پس علیه کدام پدرخوانده می خواهند قیام کنند؟!
یک زمانی مرحوم هاشمی رفسنجانی را پدرخوانده خواندند و با دو قطبی سازی با او، به اهداف سیاسی شان رسیدند (در مقطعی اصلاح طلبان و سپس اصولگرایان) و بعد که خیال شان از حذف رقیبان آسوده شد، گشتند و بین خودشان قالیباف را پیدا کردند و با او به عنوان پدرخوانده درآویختند و البته همین چند روز پیش در انتخابات ریاست مجلس از دل شان در آوردند و اینک همان شعار را می دهند و لابد دنبال کسی هستند که لباس پدرخواندگی دوخته شده در خیاطخانه اصولگرایان را تن او کنند و خودشان هم لباس سوپرمن بپوشند و یک قصه تکراریِ ملال آورِ مضحکِ مشمئز کننده را برای بار چندم به روی صحنه انتخابات بیاورند!
اساساً هر گاه کاندیدایی، اعم از اصلاح طلب و اصولگرا، بدون گفتمان مبتنی بر واقعیت ها، بدون چشم انداز مشخص و بدون وعده اجرایی قابل اندازه گیری وارد میدان شد و هوار زد که من آمده ام علیه این و علیه آن، باید از او برحذر بود چرا که رئیس جمهور نمی آید با این و آن بجنگد، بلکه می آید که کشور را بسازد و ساختن، نیاز به برنامه و تدبیر دارد نه «متهم کردن دیگران» و «جو دادن» و «شعار گویی» و «خود قهرمان پنداری» که ایران امروز ما، از این چهار ضلعی فلاکت آور، آکنده و رنجور است!